حسين درخشان
حسين درخشان در تاريخ ۱۷ دي ۱۳۵۳ در شهر تهران متولد شد. پس از تكميل تحصيلات مقدماتي در مدرسه نيكان و شهيد مدرس، در مقطع كارشناسي رشته جامعهشناسي در دانشگاه شهيد بهشتي تحصيل كرد .[۲]
در سال ۱۳۷۸ به كشور كانادا مهاجرت كرد، و در سال ۱۳۸۵ براي تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد مطالعات رسانه در دانشكده مطالعات مشرقزمين و آفريقا راهي لندن شد. حسين درخشان از پيشتازان وبلاگ نويسي به زبان فارسي است و به همين دليل بسياري او را «پدر وبلاگنويسي ايران» مينامند.[۳][۴] او در وبلاگ خود به نام «سردبير خودم» به زبانهاي فارسي و انگليسي در مورد سياست و فرهنگ ايران قلم ميزد.
سفر به اسرائيل
حسين درخشان دو سفر علني و از قبل اعلام شده به اسراييل در سالهاي ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ و با پاسپورت كانادايياش انجام داد.
او پيش از سفر در وبلاگش هدف خود را چنين توضيح داد:
من به عنوان يك شهروند-خبرنگار و فعال صلح به اسراييل ميروم. به عنوان يك شهروند-خبرنگار ميخواهم به بيست هزار خوانندهٔ روزانهٔ ايرانيام نشان دهم كه اسراييل واقعاً چه شكلي است و مردم آنجا چگونه زندگي ميكنند. جمهوري اسلامي مدتهاست كه اسراييل را به عنوان يك حكومت شيطاني تصوير كردهاست كه هدف سياسي مورد توافق همهٔ مردمش كشتن هر زن و مرد مسلمان است، از جمله ايرانيان. من ميخواهم اين تصوير را به چالش بكشم.
به عنوان يك فعال صلح، ميخواهم به اسراييليها نشان دهم كه بر خلاف چيزي كه از بيرون به نظر ميرسد، اغلب مردم ايران با نحوهٔ سخن گفتن احمدينژاد موافق نيستند. ميخواهم به آنها بگويم كه چرا هرگونه عمل خشونتآميز عليه ايران تنها به جوانان ايرانياي كه آرام آرام دارند حكومت را اصلاح ميكنند آسيب خواهد زد و چطور چنان وضعيتي تنها به سود تندروها خواهد بود.[۵]
و اضافه كرد:
من به عنوان يك كانادايي-ايراني به اسراييل ميروم تا همانطور كه آقاي خاتمي در ايدهٔ گفتگوي تمدنهايش گفته بود، با برقرار كردن ديالوگ با اسراييليهاي مثل خودم از جنگ جلوگيري و به صلح كمك كنم… بزرگترين هدف من از اين سفر آن است كه براي آنها ايراني را كه ميشناسم نشان دهم و براي شما هم برداشتم را از اسراييل و مردمانش بنويسم. سعي ميكنم هر روز هم به انگليسي و هم به فارسي مطلب بنويسم و شما را در جريان قرار دهم. دوربينم را همهجا با خودم ميبرم و عكسها و ويديوهايي را كه ميگيرم روي اينترنت ميگذارم تا همه بتوانيد ببينيد. اگر بتوانم يكي دو تا پادكست هم درست ميكنم. تمام خرج سفر را از جيب خودم و كمك مالي خوانندگان وبلاگم از طريق وبسايت پي پل ميدهم و سعي ميكنم در نقش يك شهروند روزنامهنگار(Citizen Journalist) براي هدفي كه بالاتر گفتم تا جايي كه ميتوانم تلاش كنم. در ضمن، حواسم هم هست كه گروههاي دست راستي اسراييلي و آمريكايي نتوانند از من به نفع برنامهٔ سياسي خودشان استفاده كنند.[۶]
سفر دوم او در ژانويه ۲۰۰۷ براي شركت در كنفرانس سالانهٔ مركز مطالعات خاورميانه در دانشگاه بن گوريون در شهر بئرشبع بود. عنوان اين كنفرانس در سال ۲۰۰۷ «اصلاحات، مقاومت، و تعارض در خاورميانه» بود كه درخشان در يك پانل آن به همراه چند نفر ديگر دربارهٔ وبلاگ صحبت كرد.[۷][۸]
جروزالم پست، در پي دستگيري وي و در توضيح خبر دستگير شدن حسين درخشان در ايران، از قول وي مينويسد:[۹]
«هر كاري كه كردم و هر چه در اسراييل گفتم براي دفاع از منافع ايران در برابر پروپاگانداي وحشتناك و دروغين اسراييل و رسانههاي جهان دربارهٔ ايران بود.»
هاآرتص در گفتگويي در حين سفر دوم درخشان مينويسد:[۱۰]
با وجود مشكلات، درخشان به انقلاب ايران، خميني و جمهوري اسلامي اعتقاد دارد. شنيدن اينها از يك جوان با ظاهري كاملاً غربي، در حالي كه در بعد از ظهري گرم روي چمن دانشگاه بن گوريون عجيب است؛ ولي اينها چيزهايي است كه او ميگويد: «انقلاب خميني به اهميت انقلاب فرانسه است. انديشه مركزي خميني عدالت و استقلال بود. من هم به آنها باور دارم. من قبلاً خيلي منتقد ايدهٔ جمهوري اسلامي بودم. اما امروز فكر ميكنم ايدهاي پستمدرن و درست است.»
نيويورك تايمز به نقل از او مينويسد:[۱۱]
او گفت كه اگر جنگي بين ايران و آمريكا در بگيرد، او به كشورش بازميگردد و براي وطنش ميجنگد.
او در مصاحبهاي با تلويزيون پرس تي وي دربارهٔ سخنان محمود احمدينژاد دربارهٔ اسراييل ميگويد:[۱۲]
فكر ميكنم كاري كه احمدينژاد ميكند در شكستن تابوي زير سؤال بردن مشروعيت رژيم موسوم به اسراييل بسيار مؤثر بودهاست.
تغييرات فكري و حمايت از جمهوري اسلامي
حسين درخشان در آغاز دوران وبلاگنويسياش، خود را از «منتقدين» جمهوري اسلامي ميناميد و در بسياري از نوشتههاي وبلاگ خود، انتقادهاي شديدي را متوجه مقامات جمهوري اسلامي ايران ميكرد.[۱۳]
وي در سال ۱۳۸۴ شمسي و در گرماگرم رقابت انتخاباتي نامزدان مقام رياست جمهوري به ايران رفت و با حمله به «نظريه تحريم انتخابات فرمايشي» به حمايت از مصطفي معين، نامزد اصلاحطلب پرداخت، اما پس از آغاز شروع رياست جمهوري محمود احمدينژاد، در حالي كه در خارج از ايران اقامت داشت، «از مواضع قبلي خود اظهار ندامت كرده و نوشته بود كه براي پاسخ دادن به اتهاماتش در ايران، آمادگي دارد».[۱۴]
افكار و مواضع وي به تدريج از سال ۱۳۸۶ شروع به تغيير كرد و به تدريج به مواضع پيشين خود را تغيير داد و در مقاطع مختلف به حمايت از برخي سياستها و اعمال جمهوري اسلامي و دولت وقت پرداخت. در اين مدت انتقادات و افشاگريهايي را نيز عليه گروهها و افراد مخالف جمهوري اسلاميكرد.[۱۳] در اين مدت، وي دو بار به استوديوي لندن شبكه تلويزيوني انگليسيزبان دولت ايران به نام پرستيوي، دعوت شد و نظرات جديدش را در حمايت محمود احمدينژاد و سياستهاي نظام جمهوري اسلامي و نقد مواضع اسراييل دربارهٔ ايران مطرح كرد.[۱۵] برخي از منتقدان درخشان همچون مازيار بهاري اين تغيير در مواضع درخشان را به "ناكامي او در جامه عمل پوشاندن به روياي موفقيتش در غرب" نسبت ميدهند.[۱۶]
او در بهمن ۱۳۸۶، نزديك به يك سال پيش از بازگشت به ايران و بازداشت متعاقب آن، در مطلبي با عنوان «پشيمانم، بخاطر نگاه سابقم دربارهٔ فلسطين و لبنان» به صراحت از مواضع پيشينش دربارهٔ اسراييل اظهار پشيماني كرد و نوشت:
اعتراف ميكنم كه ميشد در عين پرداختن به هدفم، به رفتار غيرانساني حكومت اسراييل با ساكنان مناطق اشغالي و همينطور تا اندازهاي با شهروندان عرب مسلمان ساكن خود اسراييل حداقل اشاره بكنم؛ ولي متأسفانه من كمي از روي ترس بخاطر از دست دادن حمايت معنوي دوستان سابق و نيز رسانههاي اروپايي و آمريكايي و همينطور كمي احساسات خفيف نژادپرستانهٔ ضد عرب و كمي هم تنبلي، حتي يك كلمه هم در اين باره ننوشتم.[۱۷]
در ادامهٔ همين تغيير نگرش به جمهوري اسلامي و اسراييل، درخشان در شهريور ۱۳۸۷ در مطلبي با عنوان «بهترين استراتژي براي دفاع در مقابل اسراييل: جدا كردن صهيونيزم از يهوديت» نوشت:
اين كارها اصلاً نبايد به حمايت ايران از مردم آواره و استعمار شدهٔ فلسطين و نهضتهاي مقاومت و آزاديبخش آنها مثل حماس لطمهاي بزند. همينطور نبايد حتي يك قدم از موضعش در نامشروع دانستن كشوري به اسم اسراييل كه روي جسد و خانههاي غصب شدهٔ ميليونها فلسطيني مسلمان و مسيحي بنا شدهاست كوتاه بيايد. بلكه برعكس، بايد در اين زمينه جلوتر هم برود و تمام زواياي ايدهٔ صهيونيزم به عنوان يك جنبش كاملاً سياسي و استعماري را زير سؤال ببرد و با سند و مدرك آن را از يهوديت جدا كند.
لطمهاي كه از اين گفتمان - كه خميني بزرگ آغاز كرد و احمدينژاد با شجاعت زنده كرد - به اسراييل خواهد خورد بسيار بزرگتر از هرجور اقدام نظامي يا عملي ضد اسراييل است و از همين حيث دقيقاً بر طبق دفاع از امنيت ملي ايران است.[۱۸]
بازگشت به ايران و زنداني شدن
حسين درخشان در نخستين كنفرانس ويكيمانيا
او پس از چند سال زندگي در كشور كانادا و تحصيل در بريتانيا، در آبان ۱۳۸۷ به ايران بازگشت و دو هفته پس از آن در ۱۱ آبان ۱۳۸۷ در منزل پدري خود بازداشت شد.[۱۹] پس از گذشت حدود دوماه از بازداشت وي، خانواده او اعلام كردند كه بيش از يك ماه است كه از محل وي خبري ندارند.[۲۰] در تاريخ ۱۰ دي ۱۳۸۷ عليرضا جمشيدي، سخنگوي قوه قضائيه ايران بازداشت وي را تأييد كرد.[۲۱]
واكنش احمدينژاد
در فروردين سال ۱۳۸۸، محمود احمدينژاد در نامهاي كه از سوي دفترش و خطاب به سعيد مرتضوي منتشر شد تأكيد كرد ترتيبي اتخاذ شود تا مراحل رسيدگي به اتهامات حسين درخشان و ركسانا صابري با دقت كامل و رعايت قسط و عدل و جميع موازين قانوني صورت گيرد و كوچكترين حقي از آنها ضايع نشود.[۲۲] ركسانا صابري كمي بعد محكوم ولي آزاد شد، اما تغييري در وضعيت درخشان ايجاد نشد.
واكنش خانواده
در تاريخ ۲۹ مهر ۱۳۸۸ خورشيدي، حسن درخشان، پدر حسين درخشان در نامهاي سرگشاده به رئيس قوه قضائيه ايران، خواهان روشن شدن وضعيت و اتهامات پسرش شد. حسن درخشان ضمن اشاره به اينكه در اين مدت فقط دو ملاقات چند دقيقهاي با پسرش داشتهاست، مدعي شد كه «هيچ اطلاع مشخصي از وضعيت حقوقي پسرم ندارم، نه دادگاهي تشكيل شده و نه مشخص است كه حسين در اختيار كدام نهاد يا سازمان امنيتي است».[۱۴] عذرا كيارشپور، مادر حسين درخشان نيز در تاريخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۸ خورشيدي، در شكواييهاي به رئيس قوه قضائيه ايران، خواهان مشخص شدن وضعيت حسين درخشان شد. وي در شكواييهاش، متذكر شد كه حسين درخشان «با پاي خودش به ايران بازگشته و از نظر دشمنان، حامي نظام و دولت اسلامي» بودهاست،[۲۳]
خانواده حسين درخشان در تاريخ ۵ خرداد ۱۳۸۹ وبلاگي براي اطلاعرساني و پيگري وضعيت او به راه انداختند.[۲۴][۲۵]
محكوميت در دادگاه انقلاب
كيفرخواست دادستان در مورد اتهامات وي شامل «همكاري با دول متخاصم، تبليغ عليه نظام اسلامي، تبليغ به نفع گروهكهاي ضدانقلاب، توهين به مقدسات، راهاندازي و مديريت سايتهاي مبتذل و مستهجن» اعلام شد.[۲۶] ستاد حقوق بشر قوه قضاييه در پاسخي كه به گزارش شوراي حقوق بشر سازمان ملل دادهاست، اتهام همكاري با دول متخاصم او را از طريق شركت در كنفرانس ضدانقلابي در دانشگاه بن گوريون اسراييل معرفي كردهاست.[۲۷]
وي در مهرماه ۱۳۸۹ از سوي شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامي تهران به «۱۹ سال و نيم حبس تعزيري، پنج سال محروميت از عضويت در احزاب و فعاليت در رسانهها و بازگرداندن وجوه اخذشده به مبلغ ۳۰ هزار و ۷۵۰ يورو، ۲ هزار و ۹۰۰ دلار و ۲۰۰ پوند انگليس» محكوم شد.[۲۸]
در بخشي از متن حكم دادگاه آمدهاست:[۲۹]
بررسي وبلاگ متهم نشان ميدهد وي هرگاه به غلط بودن مطلبي پي بردهاست آن را در وبلاگش اصلاح كرده يا روي آن خط كشيدهاست كه در طي بررسيها حتي يك مورد از مطالب اينگونه كه مورد اصلاح يا خطخوردگي واقع شده باشند، يافت نگرديده و ادعاي وي در سعي در اصلاح اين گونه موارد مطلقاً صحت ندارد. نمونههايي از اصلاح موارد و خط زدن آنها كه البته ربطي به موارد سياسي و ضد ديني ندارد به پيوست است كه متناقض ادعاي وي در بازجويي و عملكرد وي در فضاي رسانه را نشان ميدهند. اين در حاليست كه در خصوص مطالب توهين آموز مذكور و موارد مشابه حتي چنين اصلاحي كفايت نكرده و لازم است كه مطالب مذكور از صفحه پاك ميشدند كه مطالب مذكور نه تنها پاك نشدهاند بلكه حتي خطخوردگي نيز پيدا نكردهاند.
دفاع مكرر درخشان در مقابل اتهامات مختلف همانگونه كه مشاهده ميشود صرفاً در چهارچوب اعتراف به رويكردهاي منفي گذشته و طرح ادعاي توبه صورت ميگيرد. اما درخشان هرگز اين توبه و بازگشت را انجام ندادهاست و تغيير در خروجيهاي رسانهاي صرفاً براي زمينهسازي براي نفوذ در جامعه مذهبي و انقلابي صورت گرفته و اين موضوع با تغييري تدريجي و گام به گام براي جلوگيري از ايجاد حساسيت و موضعگيري انجام گرفتهاست.
در خرداد ۱۳۹۰ شعبه ۲۶ تجديد نظر دادگاه انقلاب اسلامي تهران رأي دادگاه بدوي را عيناً تأييد كرد.[۳۰]
در مرداد ۱۳۹۲، به مناسبت عيد فطر، يك سوم از هفت سال و نيم از كل حكم او (بخش مربوط به اهانت به مقدسات، رهبري و رئيسجمهور) مورد بخشودگي علي خامنهاي قرار گرفت و در نتيجه دو سال و نيم از حكم نوزده سال و نيمهٔ او كم شد. به اين ترتيب حكم او به ۱۷ سال حبس كاهش يافت.[۳۱]
مرخصيها از زندان
به گزارش سايتهاي خبري، حسين درخشان در تاريخ ۱۷ آذر ۱۳۸۹ خورشيدي، پس از تحمل ۲۶ ماه حبس (شامل هشت ماه انفرادي در آغاز بازداشت) و با قرار وثيقه يك ميليارد و پانصد ميليون توماني به يك مرخصي دو روزه آمد و پس از آن به زندان بازگشت.[۲۸][۳۲]
بنا بر وبلاگ رسمي خانواده درخشان، او از آذر ۱۳۸۹ چند مرخصي كوتاه مدت ديگر را نيز بيرون از زندان سپري كردهاست. گزارشهاي سايتهاي خبري حاكي از حضور او در مراسم عزاداري حسين بن علي و فاطمه با پيراهن مشكي بود. سايت آينده[۳۳] نيز عكسهايي از او در قبرستان بهشت زهرا بر سر مقبره علي درخشان (عموي او و از كشته شدگان هفتم تير ۱۳۶۰) و مرتضي آويني منتشر شد.[۳۴]
آزادي از زندان
درخشان در ۲۸ آبان سال ۱۳۹۳ پس از بازگشت دوباره از مرخصي به زندان، با حكم عفو باقيماندهٔ محكوميتش از سوي علي خامنهاي روبرو شد. به اين صورت، او پس از ۶ سال زندان و در حالي كه ۱۱ سال و نيم ديگر از مدت قانوني زندانش باقيمانده بود از زندان آزاد شد. او در پيامي در صفحهٔ فيسبوكش بدينگونه از رهبر ايران بخاطر آزادياش تشكر كرد: «پس از اينكه مرخصي دو هفتهاي ام تمديد نشد و دستور دادند به زندان برگردم، ساعت ۶ عصر از قرنطينه به اندرزگاه ۸ اوين رسيده بودم و تازه داشتم با همه سلام و عليك ميكردم كه ابلاغ شد باقيمانده حبسم مورد عفو مقام معظم رهبري قرار گرفتهاست. آزاد شدم؛ پس از شش سال. خدايا شكرت. ممنون از حضرت آيتالله خامنهاي. ممنون از ياوران و دعاگويان روزهاي سخت…»[۳۵][۳۶][۳۷]
پس از آزادي
درخشان كمي پس از آزادي نوشتن را در مطبوعات و شبكههاي اجتماعي آغاز كرد. وي ستون ثابتي در هفتهنامهٔ همشهري جوان مينوشت. او وبسايت شخصي خود را نيز راه اندازي كرده. او اكنون مقيم لندن است. در سال ١٣٩٧، دعوت مدرسه حكمراني جان اف. كندي در دانشگاه هاروارد از حسين درخشان واكنش منفي گروهي از فعالان سياسي و روزنامهنگاران ايراني را برانگيخت.[۳۸][۳۹] اين گروه با اشاره به ادعاي پروندهسازي[۱۶] درخشان براي مخالفين حكومت ايران از جمله رامين جهانبگلو و هاله اسفندياري، خواهان لغو دعوت دانشگاه هاروارد شدند.
مرگ وب
در تابستان ۱۳۹۴، درخشان در مقالهاي كه به زبان انگليسي با عنوان «وبي كه بايد نجات دهيم» منتشر كرد، و در آن دربارهٔ تأثير مخرب شبكههاي اجتماعي بر شبكه جهاني وب هشدار داد. او در اين مقاله استدلال كردهاست كه شبكههاي اجتماعي مشغول نابود كردن مفهوم هايپرلينك كه پايهٔ اساسي وب است شدهاند و در نتيجه در حال از بين بردن وب هستند. آنها تجربهٔ اينترنت را حالا به تجربهاي خطي، متمركز، منفعل، از پيش تعيين شده و مبتني بر عادتهاي كاربران تبديل كردهاند كه بسيار شبيه به تلويزيون است. اين مقاله بحثهاي فراواني را در كشورهاي مختلف دربارهٔ آيندهٔ اينترنت به راه انداخت و به زبانهاي گوناگوني ترجمه و م
حسين درخشان (زادهٔ ۱۷ دي ۱۳۵۳) ملقب به حودر(hoder)، وبلاگنويس و روزنامهنگار ايراني-كانادايي است. وي در ۱۱ آبان ۱۳۸۷ دستگير و محكوم به ۱۹ سال و ۶ ماه حبس و ۵ سال محروميت از عضويت در احزاب و فعاليت در رسانهها شد. او هفت سال بعد، در ۲۸ آبان ۱۳۹۴ با عفو رهبري آزاد شد.[۱] وي هماكنون در لندن اقامت دارد.
محتويات
زندگينامه[ويرايش]
حسين درخشان در تاريخ ۱۷ دي ۱۳۵۳ در شهر تهران متولد شد. پس از تكميل تحصيلات مقدماتي در مدرسه نيكان و شهيد مدرس، در مقطع كارشناسي رشته جامعهشناسي در دانشگاه شهيد بهشتي تحصيل كرد.[۲]
در سال ۱۳۷۸ به كشور كانادا مهاجرت كرد، و در سال ۱۳۸۵ براي تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد مطالعات رسانه در دانشكده مطالعات مشرقزمين و آفريقا راهي لندن شد. حسين درخشان از پيشتازان وبلاگ نويسي به زبان فارسي است و به همين دليل بسياري او را «پدر وبلاگنويسي ايران» مينامند.[۳][۴] او در وبلاگ خود به نام «سردبير خودم» به زبانهاي فارسي و انگليسي در مورد سياست و فرهنگ ايران قلم ميزد.
سفر به اسرائيل[ويرايش]
حسين درخشان دو سفر علني و از قبل اعلام شده به اسراييل در سالهاي ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ و با پاسپورت كانادايياش انجام داد.
او پيش از سفر در وبلاگش هدف خود را چنين توضيح داد:
من به عنوان يك شهروند-خبرنگار و فعال صلح به اسراييل ميروم. به عنوان يك شهروند-خبرنگار ميخواهم به بيست هزار خوانندهٔ روزانهٔ ايرانيام نشان دهم كه اسراييل واقعاً چه شكلي است و مردم آنجا چگونه زندگي ميكنند. جمهوري اسلامي مدتهاست كه اسراييل را به عنوان يك حكومت شيطاني تصوير كردهاست كه هدف سياسي مورد توافق همهٔ مردمش كشتن هر زن و مرد مسلمان است، از جمله ايرانيان. من ميخواهم اين تصوير را به چالش بكشم.
به عنوان يك فعال صلح، ميخواهم به اسراييليها نشان دهم كه بر خلاف چيزي كه از بيرون به نظر ميرسد، اغلب مردم ايران با نحوهٔ سخن گفتن احمدينژاد موافق نيستند. ميخواهم به آنها بگويم كه چرا هرگونه عمل خشونتآميز عليه ايران تنها به جوانان ايرانياي كه آرام آرام دارند حكومت را اصلاح ميكنند آسيب خواهد زد و چطور چنان وضعيتي تنها به سود تندروها خواهد بود.[۵]
و اضافه كرد:
من به عنوان يك كانادايي-ايراني به اسراييل ميروم تا همانطور كه آقاي خاتمي در ايدهٔ گفتگوي تمدنهايش گفته بود، با برقرار كردن ديالوگ با اسراييليهاي مثل خودم از جنگ جلوگيري و به صلح كمك كنم… بزرگترين هدف من از اين سفر آن است كه براي آنها ايراني را كه ميشناسم نشان دهم و براي شما هم برداشتم را از اسراييل و مردمانش بنويسم. سعي ميكنم هر روز هم به انگليسي و هم به فارسي مطلب بنويسم و شما را در جريان قرار دهم. دوربينم را همهجا با خودم ميبرم و عكسها و ويديوهايي را كه ميگيرم روي اينترنت ميگذارم تا همه بتوانيد ببينيد. اگر بتوانم يكي دو تا پادكست هم درست ميكنم. تمام خرج سفر را از جيب خودم و كمك مالي خوانندگان وبلاگم از طريق وبسايت پي پل ميدهم و سعي ميكنم در نقش يك شهروند روزنامهنگار(Citizen Journalist) براي هدفي كه بالاتر گفتم تا جايي كه ميتوانم تلاش كنم. در ضمن، حواسم هم هست كه گروههاي دست راستي اسراييلي و آمريكايي نتوانند از من به نفع برنامهٔ سياسي خودشان استفاده كنند.[۶]
سفر دوم او در ژانويه ۲۰۰۷ براي شركت در كنفرانس سالانهٔ مركز مطالعات خاورميانه در دانشگاه بن گوريون در شهر بئرشبع بود. عنوان اين كنفرانس در سال ۲۰۰۷ «اصلاحات، مقاومت، و تعارض در خاورميانه» بود كه درخشان در يك پانل آن به همراه چند نفر ديگر دربارهٔ وبلاگ صحبت كرد.[۷][۸]
جروزالم پست، در پي دستگيري وي و در توضيح خبر دستگير شدن حسين درخشان در ايران، از قول وي مينويسد:[۹]
«هر كاري كه كردم و هر چه در اسراييل گفتم براي دفاع از منافع ايران در برابر پروپاگانداي وحشتناك و دروغين اسراييل و رسانههاي جهان دربارهٔ ايران بود.»
هاآرتص در گفتگويي در حين سفر دوم درخشان مينويسد:[۱۰]
با وجود مشكلات، درخشان به انقلاب ايران، خميني و جمهوري اسلامي اعتقاد دارد. شنيدن اينها از يك جوان با ظاهري كاملاً غربي، در حالي كه در بعد از ظهري گرم روي چمن دانشگاه بن گوريون عجيب است؛ ولي اينها چيزهايي است كه او ميگويد: «انقلاب خميني به اهميت انقلاب فرانسه است. انديشه مركزي خميني عدالت و استقلال بود. من هم به آنها باور دارم. من قبلاً خيلي منتقد ايدهٔ جمهوري اسلامي بودم. اما امروز فكر ميكنم ايدهاي پستمدرن و درست است.»
نيويورك تايمز به نقل از او مينويسد:[۱۱]
او گفت كه اگر جنگي بين ايران و آمريكا در بگيرد، او به كشورش بازميگردد و براي وطنش ميجنگد.
او در مصاحبهاي با تلويزيون پرس تي وي دربارهٔ سخنان محمود احمدينژاد دربارهٔ اسراييل ميگويد:[۱۲]
فكر ميكنم كاري كه احمدينژاد ميكند در شكستن تابوي زير سؤال بردن مشروعيت رژيم موسوم به اسراييل بسيار مؤثر بودهاست.
تغييرات فكري و حمايت از جمهوري اسلامي[ويرايش]
حسين درخشان در آغاز دوران وبلاگنويسياش، خود را از «منتقدين» جمهوري اسلامي ميناميد و در بسياري از نوشتههاي وبلاگ خود، انتقادهاي شديدي را متوجه مقامات جمهوري اسلامي ايران ميكرد.[۱۳]
وي در سال ۱۳۸۴ شمسي و در گرماگرم رقابت انتخاباتي نامزدان مقام رياست جمهوري به ايران رفت و با حمله به «نظريه تحريم انتخابات فرمايشي» به حمايت از مصطفي معين، نامزد اصلاحطلب پرداخت، اما پس از آغاز شروع رياست جمهوري محمود احمدينژاد، در حالي كه در خارج از ايران اقامت داشت، «از مواضع قبلي خود اظهار ندامت كرده و نوشته بود كه براي پاسخ دادن به اتهاماتش در ايران، آمادگي دارد».[۱۴]
افكار و مواضع وي به تدريج از سال ۱۳۸۶ شروع به تغيير كرد و به تدريج به مواضع پيشين خود را تغيير داد و در مقاطع مختلف به حمايت از برخي سياستها و اعمال جمهوري اسلامي و دولت وقت پرداخت. در اين مدت انتقادات و افشاگريهايي را نيز عليه گروهها و افراد مخالف جمهوري اسلاميكرد.،